ای به دست خدای داور دست
از تو بوسیده چهار رهبر دست
تا ابد پایدار مکتب عشق
از ازل داده با برادر دست
ظهر عاشور در رکاب حسین
کرده تقدیم بر پیمبر دست
به تو دل داده یوسف زهرا
ز تو بوسیده شخص حیدر دست
ناز کردی به بحر با لب خشک
اب دریات بوسه زد بر دست
نه عجب گر به ظهر عاشورا
از تو بوسد علی اکبر دست
گر نهی پا به چشم گریانم
می برم از فلک فراتر دست
موج زد سر به سنگ و بحر گریست
که ز اب روان کنی تر دست
یک بیابان سپاه و یک عباس
یار تو چشم بود و یاور دست
نه به چشم تو بود دیگر نور
نه به جسم تو ماند دیگر دست
رنگ از چهره حسین پرید
تا جدا شد تو را ز پیکر دست
گشت پامال چون کتاب خدا
از تو در زیر پای لشکر دست
از چه حاجت روا شدی با تیر
ای کلید حوائجت در دست
تو ز پا افتادی و زینب
بین دشمن نهاد بر سر دست
به که گویم که با تن پاکت
زخم ها میرسید از هر دست
ای زده روز و شب به دامانات
جن و انس و ملک مکرر دست
فاطمه بر شفاعت امت
اورد از تو روز محشر دست
شود از لطف بر سر میثم
بکشی لحظه های اخر دست
چشم تو دور شد ز اهل حرم
رفت سمت خیام حیدر دست
دور شیر علی پر از کفتار
روبهی برد سمت معجر دست
من بمیرم که روی نی دیدی
جا نهاده به روی دختر دست
***
مشک اب پاره شد خیلی بد شد
خیمه بیچاره شد خیلی بد شد
زینب اواره شد خیلی بد شد
حیف شد به خیمه نرسیدم
حیف شد رقیه رو ندیدم
حیف شد حیف شد چقدر حیف شد
حیف شد چشم من نه مشک پر اب
حیف شد جون من نه طفل رباب
حیف شد حیف شد چقدر حیف شد
افتادم رو زمین خیلی بد شد
روی خاکا همین خیلی بد شد
برا ام البنین خیلی بد شد
حیف شد قد رعنای تو خمید
حیف شد کارمون به اینجا کشید
حیف شد حیف شد چقدر حیف شد
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
مهجه | www.Mohjat.net
@mohjat_net