متن شعر
شب غمم سر نشد که نشد
حال تو بهتر نشد که نشد
کاش میشد شفا بگیری
ولی اخر نشد که نشد
اشکای طفلای معصومت و ببین
حال این شوهر مظلومت و ببین
امیدم نذار اینا نا امید بشن
زهرا جان نذار غریب تر بشم از این
شب اخرت دعام پای بستر توئه
شب غربت منه شب آخر توئه
****
کار من اسون نشد که نشد
درد تو درمون نشد که نشد
دردات و به من نگفتی
ولی پنهون نشد که نشد
میبینم اماده پر کشیدنی
میدونم تو فکر تنهایی منی
زهرا جان سه مهه که توی بستری
تو بستر ولی هنوز فکر محسنی
تو که از پیشم بیری
میری پیش محسنت
بگو من چیکار کنم با غم نبودنت
****
تموم این اشکا نشد که نشد
دیگه چشات وا نشد که نشد
خنده از لب تو رفت و
دیگه پیدا نشد که نشد
امشب که دادی به من پیرهن حسین
گفتی که با هم میریم دیدن حسین
اونجا که میون گودال غرق خون
وقتی که نفس نفس میزنه حسین
تو میخونی روضه دم اخر حسین
شده گریه هات برا تن بی سر حسین
وای مادر حسین
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است.
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
مهجه | www.Mohjat.net
@mohjat_net