شکر خدا جان دادن من این چنین بود
حسن ختام مادر عباس این بود
اسباب زحمت شد عیادت کردن از من
پس لایق لطف شما ام البنین بود
من قدرت برخاستن از جا را ندارم
چون من تن عباس هم روی زمین بود
دار و ندارم چار فرزندم فدا شد
شرمنده که دار و ندار من همین بود
عمری به عباس جوانم غبطه خوردم
ای کاش در کرب و بلا جان می سپردم
در علقمه افتاد مشک پاره پاره
دل کند در خیمه رباب از شیر خواره
شش ماه با فریاد هل من ناصر انگاه
افتاد از روی زمین از گاهواره
شرمنده بی عباس تنها شد حسینت
اتش کشید از خیمه زینب شراره
معجر به غارت رفت دور از چشم سقا
خون می چکید از چشم و جای گوشواره
ام البنین صد بار از شرمندگی مرد
ای کاش عباسم به خیمه اب می برد
گر نشد اب میسر گردد
گو عمو خود به حرم برگردد
بیا برگرد خیمه ای کس و کارم
من و تنها نگذار ای علمدارم
اب به خیمه نرسید فدای سرت
حسین قامتش خمید فدای سرت
دیگر مرا ام البنین نخوانید
زیرا که من دیگر پسر ندارم
افتادم رو زمین خیلی بد شد
روی خاکم همین خیلی بد شد
برا ام البنین خیلی بد شد
حیف شد به خیمه نرسیدم
حیف شد رقیه رو ندیدم
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
جدید ترین متن نوحه و متن مداحی از تمام مداحان در وب سایت مهجه
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
سایت مهجه | www.Mohjat.net
@Mohjat_net
#Mohjat