متن شعر
ای که سرمایه نداری به کفت جز آهی
عشق دلدار اگر میخواهی
با دل مست و خرابم بده دستی و نما همراهی
تا رسانم دل مجنون تو را در حرمو و درگاهی
حرم پر کرم حضرت شاهنشاهی
آنکه در حق گدایش نکند کوتاهی
بنشین با ادب و دست طلب را بگشا
جار بزن زار بزن ناله و فریاد بزن
داد بزن هر چه خواهی بطلب چونکه سر کوی عزیزالله
کم بده دل به کف دلبرکان واهی
سوی این یار مدد کار شبی شو راهی
تا ببینی چه نماید ز دلت عقده گشاید
و ببخشاید صد کوه به پر کاهی
اینکه میگویم از او دلبر زهرا حسن است
او کریم است و کریمان همه بر لطف و عطایش محتاج
هر مسلمان به ولایش محتاج
دل من بر نفس گرم و مناجات و دعایش محتاج
گر چه گنبد نبود بر سر قبرش اما
عرشیان بر حرم خاکی و بی صحن و سرایش محتاج
ماه بر ماه لقایش محتاج
دل مسکین و غمین منِ آلوده به یک تار عبایش محتاج
کربلا با همه لطف و صفایش با همه شور و نوایش
با تمام شهدایش تا ابد هست بر آن صلح و صفایش محتاج
سفره حاتم طاعی به عطایش محتاج
آنکه خواندست خداوند کلیمش
به مصلای دعایش محتاج
دیده موسی عمران به کمی خاک کف چوب عصایش محتاج
حضرت عیسی مریم به خدا بر همه زمزمه هایش محتاج
آری ای دوست مسیحای مسیحا حسن است
تاب از صبر دل تو شده بی تاب حسن
قلب یوسف به هوای نظری بر رخ تو آب حسن
روی نورانی تو صفحه پیشانی تو حسرت مهتاب حسن
منتظر بهر صدای ملکوتی تو محراب حسن
گر نگار دل من می کند ایجاب حسن
این گدا را که سر راه تو افتاده چنین غمزده دریاب حسن
چه کنم با دل دیوانه که همواره پی هیچ بهانه
همه جا سر دهد این ناز ترانه مدد ارباب حسن
دم پر شور دل من همه جا یا حسن است
امشب از قید همه جز تو حسن آزادم
آمدم تا که کنی امدادم
من خراب آمده ام تا به نگاهی بنمایی صنما آبادم
پیش چشمان پر از خاطره غرق غمت افتادم
دل به مهر رخ زیبای دلارای تو آقا دادم
میچکد از لب من تا به سحر نام دلارام حسن
آه شوریست درون دل وا مانده من
چه کنم فکر دگر ذکر دگر یاد نداد استادم
بهر قبرت به خدا در هوس گنبدی و مرقدی و
صحن و سرایی و مصلایی و گلدسته زیبای طلایی و
بهشت شهدایی و منایی و صفایی و بنا کردن یک پنجره فولادم
آرزوی دل سرگشته شیدا حسن است
دوست دارم که بمیرم ز غمت
یا بسوزم ز تب شعله ور سینه پر از اِلَمَت
میکشم بر سر شانه عَلَمَت
چشم امید منو دست عطا و کرمت
باز از کوچه ما کن گذری یک نظری
جانب خسته دل منتظری
کاسه خالی من منتظر یک دَرَم است
کاش یک نیمه شب همچو شمعی به کنار حرمت
سوزم و آب شوم در حرم بی علمو بی خدمو بی حشم محترمت
لحظه رفتن جانم به خدا منتظرم
که بیایی به برم
تا نَهَم ای پسر فاطمه سر بر قدمت
زنده ام کن پسر فاطمه از فیض خدایی دمت
بهر من خیر کثیر است به والله کریم دو سرا لطف کمت
گفته ام با همه آقا شه و مولا حسن است
ای سرا پای تو از عیب بَری
بین خوبان ز همه خوب تری
تا غم عشق تو دارم چه نیازی به عطای دگری
روزی ام کن ز غمت در به دری خون جگری جان به سری
شود آقا که به دریای غم خویش مرا هم ببری
وای امشب همه زمزمه های دل شیدا حسن است
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
دانلود نوحه جدید / جدید ترین متن نوحه و متن مداحی تمام مداحان از سایت مهجه
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
سایت مهجه | www.Mohjat.net
@Mohjat_net
#Mohjat