حرمله از سر پر خون تو نان در آورد * محمد صمیمی

نویسنده:
بازدید: 1446 بازدید
حاج محمد صمیمی

حرمله از سر پر خون تو نان در آورد

تو به این روز سر گندم ری افتادی

هر چه کردند سرت را روی نی بند کنند

کاش میشد که نشد پی در پی افتادی

سرت آنقدر سبک بود که حتی یک بار

نیزه دار تو نفهمید که کی افتادی

هی منه بی رمق از قافله جا میماندم

تو مراعات مرا کردی و هی افتادی

لالالا گل پونه گنجیشک بی آب و دونه

بابا چشماتو میبنده با دستایی که غرق خونِ

هنوز چشات میسوزه دلم برات میسوزه

دلم برا زخمای خشک لبات میسوزه

بال و پرت پر از خونِ حال منو کی میدونه

لالا لالا گرما به چشات خواب آورده

لالا لالا فاطمه برات آب آورده

****

از می عشقی که کس آن را ندید

بر مشام انبیا بویی رسید

نشعه ی آن بوی تا دل را ربود

انبیا را جبرئیل آمد فرود

عاشقی دیدم سرا پا نور بود

شور بود و شور بود و شور بود

تا شراب عشق با خم سر کشید

گفت آن مست خدا هل من مزید

عشق پیش پای او زانو زده

دست بر دامان آن بانو زده

در حریم قدس محرم زینب است

معنی عشق مجسم زینب است

ناخدای کشتی غم زینب است

آنکه هست بر غم خاتم زینب است

ای علی مبحوت تفسیرت شده

ای علی اکبر عنان گیرت شده

 

 

 

لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید

دانلود نوحه جدید / جدید ترین متن نوحه و متن مداحی تمام مداحان از سایت مهجه

کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است

وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com

سایت مهجه |  www.Mohjat.net

@Mohjat_net
#Mohjat

متن کامل