چادری که نورش نور کائناته
چادری که هر نخش برا گذر از صراطه
چادر فاطمه پناه علی بود
چادر فاطمه سرا پا حیا بود
فاطمه نور بود نور بود
چادر فاطمه حجاب خدا بود
تنها راه مَحرَم شدنه تنها راه آدم شدنه
چادر فاطمه از گبر مسلمان می ساخت
لا اُبالی دره این خانه مقید میشد
مدح زهرا را همین جمله کفایت می کند
چادرش حتی یهودی را هدایت می کند
انبیا هر یک گروهی را شفاعت می کنند
انبیا را یک به یک زهرا شفاعت می کند
****
چادری که سایش پرچم بهشته
چادری که روش فاطمه فقط یا علی نوشته
یه روز رسید که ازدحام شد تو کوچه
خاکی شد عاقبت همین چادر اما
حسن کمک کرد پاشه
نذاشت که مادرش بمونه رو خاکا
خون بود و آه سرد حسن
روی خاکا میگرده حسن
یک پسر در بین کوچه ناله میزد آمدم
گوشوار مادرم از خاک بردارم نشد
ایستادم به روی پنجه پا اما حیف
دستش از روی سرم رد شد و بر مادر خورد
****
اون حکایتی که سینه سوزه اینه
قصه ادامه داست حتی بعد از مدینه
دوباره ماجرا رو از سر گرفتن
چادر زینبم تو آتیش سوزوندن
زینب اسیر شد پیر شد
پاشو به مجلس شرابم کشوندن
تنهای تنهای تنها بود
تنها بین نا محرم ها بود
وای از آن لحظه که میریزند بین خیمه ها
گوشواره یک طرف خلخال و معجر یک طرف
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
دانلود نوحه جدید / جدید ترین متن نوحه و متن مداحی تمام مداحان از سایت مهجه
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است
وبلاگ مهجه: www.mohjat.blogfa.com
سایت مهجه | www.Mohjat.net
@Mohjat_net
#Mohjat