نقش تو را زدند در آن خانه بیشتر
تا کعبه شد شبیه به بت خانه بیشتر
بار خماری نفس ما از این به بعد
افتاده است گردن پیمانه بیشتر
حق می دهی که کافر زنجیری ات شویم
جمع است گرد زلف تو دیوانه بیشتر
زهرا اگر نگاه کند بر دو دست ما
پر میشود ز هدیه شاهانه بیشتر
خم را شکسته ایم به سر غرق باده ایم
تا هست عمر رو به علی ایستاده ایم
با تو شروع میکنم امشب طواف را
افطار می کنم به میت اعتکاف را
از بس شکاف کعبه مرا مست خویش کرد
هفتاد بار چرخ به همین مطاف را
دارد خدا جلوس تو را نقش میزند
بگذار روی دامن سبزت غلاف را
پایین بیا ز پیش خدا تا که بنگری
جبریل گم نموده سر این کلاف را
ایوان توست تا به ابد ارزوی چشم
جانم بخواه نعره زنم ای بروی چشم
تکیه بزن به هیبت پروردگاری ات
هو می کشم ز طنطنه ذوالفقاری ات
تو ایستاده و ملک الموت می شود
در گیر و دار معرکه باز شکاری ات
حتی خدا سروده برایت قصیده ای
مدحی برای لحظه دلدل سواری ات
عباس هم به پشت سرت مشق می کند
تقلید ضربه های زمین کوب کاری ات
زینب چه داشت جز نفس مرتضی علی
زینب که بود سایه شیر خدا علی
ما را برای خانه خود پادری ببین
تکه مذاب کوره ان زرگری ببین
ما را که در غبار مدینه نشسته ایم
مانند یازده پسرت مادری ببین
دارند صحن فاطمه را کار می کنند
جایی برای رفته گری نوکری ببین
وقت رکوع گرد شما بال میزنیم
ما را برای هدیه انگشتری ببین
شکرش که زیر دین علی پیر می شویم
عمریست با حسین علی پیر می شویم
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است