قاصدکا خبر آوردن روز آخریمه
بذار که تشنه جون بدم چون سهم خواهریمه
یا حسین دیگه ختم دفتره اینم ته قصه خواهره
یا حسین صدام چه بی جوهره اینم ته قصه خواهره
وای برات گریه کردم هر شب وای بگو ای طبیب هر تب
وای که رازی شدی از زینب
من و ببخش اگه تا حالا واسه تو نبمردم
منو ببخش اگه برات کم تازیونه خوردم
منو ببخش اگه تنت رو دست خاک گرم صحرا سپردم
وای وای وای
****
پیراهن خونیت داداشم یار تنهاییمه
روزی هزار دفعه می مردم این یه سال و نیمه
یا حسین نفس نمونده برام منو شکسته داداش داغ شام
وای تمومی نداره ماتم وای دارم جون میدم از این غم
وای من و اون همه نامحرم
هنوز رو دست و پای من جای رد طنابه
هنوز همه مصیبتم از مجلس شرابه
هنوز خجالتم همینه دختر تو جا موند کنج خرابه
وای وای وای
****
تموم زندگیتو خواهر پای من گذاشتی
معلومه از قد هلالت روز خوش نداشتی
خواهرم چطوره وضع پیکرت چطوره زخمی که بود رو سرت
وای نمیره ز یادم اون حال وای چطوری توی اون جنجال
وای رسیدی میون گودال
منو ببخش اگه نمازت رو شکسته خوندی
کشون کشون خودت رو پای نیزه ها رسوندی
منو ببخش اگه زمین می خوردی هی تو صحرا
از پا میموندی
وای وای وای
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است