ای به مهر برج عفاف بدر تمام
ای علی پیش پات کرده قیام
ای محبت کنیز دربارت
ای صفا پیش پات عبد و غلام
زینب ای نقش عشق را نقاش
زینب ای رسم مهر را رسام
ای که طاها تو راست جد بزرگ
ای که حیدر توراست باب گرام
ای که زهراست مهربان مامت
کس نشد جز تو این چنین اکرام
هم نوای حسن به وقت قعود
هم قطار حسین وقت قیام
ای کتاب قیام را مطلع
ای به عشق حسین حسن ختام
خطبه هایت طنین صوت علیست
یا ز مادر گرفته ای الهام
زینبی حیدری تو زهرایی
این بود اصل صنعت ایهام
ای که از قامت هلالی تو
راست گردیده قامت اسلام
حزن ان سان تو را محاصره کرد
گوییا خنده گشت بر تو حرام
اي نماز شبت نشسته قبول
وي دل اطهرت شکسته تمام
آه از ظهر روز عاشورا
تا زماني که جنگ شد اتمام
بانگ دادي که يا اخا مهلا
تا به جاي آورم وصيت مام
بهر تاراج خيمه هاي حسين
چشم نا محرمان به سوي خيام
بهر اتمام حجت از مقتل
مي رسيد از گلوي تشنه پيام
همه بر قتل تو کمر بستند
هيچ تيغي نديد روي نيام
تا رسيدي کنار پيکر او
به لبت جان رسيد با هر گام
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است