همه رفتند و من جا ماندم ای دوست سید مجید بنی فاطمه + متن شعر

بازدید: 1,981 بازدید
سید مجید بنی فاطمه
.

مداحی همه رفتند و من جا ماندم ای دوست

متن شعر

همه رفتند و من جا ماندم ای دوست

ز بخت بد به دنيا ماندم اي دوست

چرا رفتي مرا با خود نبردي

ببين بعد تو تنها ماندم اي دوست

بيا اين ساعت آخر كنارم

كه روي زانوي تو سر گذارم

دعا كن زودتر جان بر لب آيد

كه ديگر طاقت ماندن ندارم

ببين از داغ تو خيلي شكستم

شكستم گر چنين از پا نشستم

شكسته دشمنت از بس دلم را

چنان گشتم كه نشناسي كه هستم

به يادت در نواي آب آبم

چنان تو زير تيغ آفتابم

تو راحت خفته اي در خانه ي قبر

ولي من از غمت خانه خرابم

لباس تو در آغوشم برادر

صدايت مانده در گوشم برادر

تو ماندي بي كفن در خاكِ صحرا

چگونه من كفن پوشم برادر

مرا كابوس شمشير و تن تو

تماشاي به غارت بردن تو

تورا سر نيزه ها بردند و مانده

براي من فقط پيراهن تو

سراسر نيزه ميبينم به خوابم

سر و سرنيزه ميبينم به خوابم

نميخوابم اگر يك دم برادر

تورا بر نيزه ميبينم به خوابم

دلم هر روز پاي نيزه ميرفت

كه خونت در گلوي نيزه ميرفت

چه ميشد مثل سرهاي شهيدان

سر من هم به روي نيزه ميرفت

برای دانلود صوت کلیک کنید

سید مجید بنی فاطمه
Telegram: @mohjat_net
Eitaa: @mohjat_net
Rubika: @mohjat_net
www.Mohjat.Net

متن کامل

.