تو باغچه پاییزی من
قاصدکی خبر میداد شادی مثل غصه مرده
امشب دره خونم و زدن
خونه دل در وا شد دیدم یکی نامه اورده
تو نامه نوشته از معشوق به عاشق
نقش دور نامست گلبرگ شقایق
نمیدونم از شادی چیکار کنم
سرم و میخوام فدای یار کنم
تو کوچه برم اذون عشق بگم
از مستی حوار حوار کنم
****
از دلتنگیای دلم
دم نزدم با کسی که از عاشقی خبر نداره
کل دعا های منی و
روح دعا خود تویی بی تو دعا اثر نداره
اسم تو محاله از لبهام جدا شه
میمیره دلی که دلتنگت نباشه
تو میای و ماه به اسمون میاد
به تن زمین دوباره جون میاد
تو میای و هر کسی که عاشقه
دره خونت دون دون میاد
****
ای بارون بهار خدا
تا تو نیای دلای ما می مونه تا ابد کویری
اینجایی و به خوده خدا
هر دفه که تنها میشم دست من و خودت میگیری
دل از ساحت عشق نداره جدایی
هر کی عاشقت شد میدونه کجایی
تو میای و تا ابد بهار میاد
تو میای و عشق موندگار میاد
تو میای و لشکر شهیدامون
دنبالت قطار قطار میاد
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است