از خون فرق مولامون محراب کوفه پر خونِ
تو سجده کشته شد اون که گفتن نماز نمیخونه
به حسن اقتدا کرد نماز آخرو
تو قنوتش صدا کرد خوده پیمبرو
با سر غرق خون روی سجاده میخوند
روضه بین دیوار و درو
عمرم پیش چشمام میسوخت
از شرم از سر تا پام میسوخت
عشقم میسوخت زهرام میسوخت
****
تا صبح با ذکر یا زهرا دردی که داشت تحمل کرد
مثل تمام این سی سال به فاطمه توسل کرد
پره زخمی تو بستر شبیه فاطمه
چشای نیمه بازش ضریح فاطمه
هی میخونه بیا ای مسیحای علی
بی قراره مسیح فاطمه
بی من رفتی من جا موندم
بی تو مُردم اما موندم
تنها رفتی تنها موندم
****
کوفه یه روز عزیزامو تنها میذاری عین من
بابا فدای لبهای عطشانت ای حسین من
تک و تنها میمونی غریب و بی سپاه
زینبم بی تو میمونه بین خیمه گاه
تشنه لب دستو پا میزنی با ناله ی
منو زهرا کنار قتلگاه
رو خاک عباس قاسم اکبر
خیمه غارت چادر معجر
تو تو گودال عریان بی سر
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است