هم گفت تیغ ذکر تو را از سرت گذشت
هم گفت زهر یا علی از پیکرت گذشت
تیغ از میان گیسوی بر روی شانه ات
از آن صفوف تن به تن لشکرت گذشت
از بین ابروان تو رد شد شکاف تیغ
از مرز های آن دو عدد خنجرت گذشت
تاریخ شد دو بخش به قبل و پس از علی
وقتی که تیغ مویه کنان از سرت گذشت
گشتند منبرت دو امامی که عمرشان
بر پای درس و بحث تو بر منبرت گذشت
بر روی شانه های حسین و حسن خودت
دیدی در آن مسیر چه بر دخترت گذشت
آب از سر زمین نگذشته جنون گرفت
آنجا که زهر بعد تن از بسترت گذشت
دیدی حسین را ته گودال شیر هم
تغییر کرد زهر شد از حنجرت گذشت
با ظرف آب آمد و با مشک گویا
عباس از مقابل چشم ترت گذشت
تیر سه شعبه گشت همان تیغ بعد ها
از حنجر ظریف علی اصغرت گذشت
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است