میسوزی جلو چشام مثل آتیش تنت
از بس تب داری علی کم کم اب میشه تنت
داغ لبای خشکت ببین چه پیرم کرده
عموت بهم قول داده که دست پر برگرده
عزیز دلم یه کم بخواب میلرزه دلم یه کم بخواب
****
شرمندم اخه شد اروم شه نفس تو
زخمی شد بال و پرت دستام شد قفس تو
قرار گذاشتیم با هم عصای دستم باشی
مرهم رو زخمای دل شکستم باشی
گل ناز من سوزوندنت گناهت چی بود که کشتنت
****
داستان عجیبیه شیش ماه و اخه چیه
دردام و به کی بگم تقدیرم غریبیه
دستم و سفت گرفتی با دستای نحیفت
قلبم و از جا کنده این نفس ضعیفت
با اشکات من و عذاب نده تلظی نکن حالم بده
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است