صدا زد علی که بیرون برن بمونن کنارم بنی فاطمه
فقط این میون کسی که باید با این ها بمونه علمدارمه
ابالفضل من علمدار من توان سپاه حسین و حسن
بیا مه جبین کنارم بشین بده جان بابا یه قولی به من
بذار دستات و تو دست حسین همه هستی توست هست حسین
تو تنهایاش تو اون تشنگیش امیدش به دست تو بسته حسین
ابالفضل من علمدار من امیدم به دست تو پهلوون
یادت باشه کار به هر جا رسید تا اخر کنار حسینم بمون
ابالفضل من علمدار من نذاری به عشقت جسارت کنن
نذاری یه وقت تا تو زنده ای همین کوفیا خیمه غارت کنن
ابالفضل من علمدار من یادت باشه اب ابروی تو
یادت باشه که خوده فاطمه تو اون لحظه ها روبروی تو
حسینم بدون تو اون خاک و خون تو اتیش به قلب خدا میزنی
یه روزی میاد غریب غریب توی خاک و خون دست و پا میزنی
بگو دخترات مهیا بشن که کعب نی از دشمنا میخورن
تو اون ازدحام میاد خواهرت سرت رو جلوش از قفا میبرن
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است
خداخیرتان دهد که باعث شدید به خاطر این شعر حالم خوب بشه.یاعلی
سلام
خدا رو شکر. سپاس
کلمه مهیا درسته نه محیا
ممنونم
اصلاح شد