برا چی نگریم برا چی نزارم
الان یک دو روزه که بابا ندارم
بازم داغ مادر برام گشته تازه
نشد که برم باز به تشییع جنازه
منم دختری که اسیر غروبم
برا داغ بابام به سینه میکوبم
توی گریه زاری دعا من همینه
که هیچی باباش و شکسته نبینه
امون از یتیمی
سلام ای سر در طبق ارمیده
میدونی رقیت چه رنجی کشیده
سلام ای پر از زخم پر از زخم کاری
چرا جای سالم تو صورت نداری
میدونم که بردن چجور پیروهن رو
میدونی که بردن النگوی من رو
میدونم چجوری سرت رو بریدن
میدونی چجوری موهام و کشیدن
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است