بگذارید که از خانه عبا بردارد
لا اقل رحم نمایید عصا بردارد
بگذارید در این حلقه دود و اتش
طفل ترسیده از این معرکه را بردارد
رمقش نیست ولی میرود و می خواهد
که قدم یاد غم کرب و بلا بردارد
اخرین روضه او روضه گودالش بود
وقت ان است به لب بانگ عزا بردارد
وای حسین
تشنگی بود و لبی چاک و تنی خاک الود
لشکری حلقه زده رسم حیا بردارد
هر کسی امده یک تکه بگیرد بکشد
بیشتر تا که تنش زخم جفا بردارد
زجر کش می کند این قاتل خنجر در مشت
کاش میشد که از این حنجره پا بردارد
***
در هوای تو من هوایی ام تو شهی و من کربلایی ام
در مسیر عشق من ولایی ام با اشاره ات من خدایی ام
بی تاب از زیارتم اگر چه بی لیاقتم
در ارزوی روی تو من تشنه شهادتم
****
بیا نگار اشنا شب غمم سحر نما
مرا به نوکری خود شها تو مفتخر نما
ای شه وفا معدن سخا می کشی مرا
****
یا حسین غریب مادر تویی ارباب دل من
یه گوشه چشم تو بسه واسه حل مشکل من
ای شه وفا معدن سخا می کشی مرا
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است