خانومه معصومه کرامت و لطفش معلومه
ارامش با نامش دل رضا خیلی ارومه
دختر فاطمه هستی و منم نوکرتان
اهل بیتم به فدای پدر و مادرتان
نگذارید که دل بسته جایی بشویم
بگذارید بمانیم به دور و برتان
روح مناجاتی عمه ساداتی
اذن دخول من قبله حاجاتی
کاش در صحن تو میشد که کبوتر باشیم
تا که هر روز بگردیم به دور سرتان
از طفولیت خود عالمه بودی بانو
فیض بردند بزرگان همه از محضرتان
چون علی دگری خلق نشد هیچکسی
نیست هم کفو شما تا بشود همسرتان
با ورود تو به قم شهر قیامت شده بود
صف کشیدند ملائک همه در محشرتان
عصمت فاطمه در تو متجلی شده است
که شدی وارث معصومیت مادرتان
صاحب خانه تویی ما همه مهمان توایم
آمدی تا بشود کشور ما کشورتان
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است