باز شده دست نیاز بهشت
رو به زمین است نماز بهشت
صحن و سرایش حرم مرتضاست
مسجد بالای سرش کربلاست
اینه هایش همه الماسی است
رنگ و لعاب حرم عباسی است
اینکه حریمش حرم ما سواست
خواهر دردانه و عشق رضاست
نور فشان شب دی جور تو
نور تویی شور تویی تور تو
مکه تو زمزم صفا مروه تو
مثنوی دل غزل و شروه تو
کوثر و یاسین تو و اعراف تو
عین تویی شین تویی و قاف تو
ای که صلاتی و صیام علیک
حضرت معصومه سلام علیک
دلبر و دلدار دل بی دلان
جان جهان عمه صاحب زمان
ابرویم در پس رسوایی است
مستی بد مست تماشایی است
قم عرفات است و منای دلم
حضرت معصومه صفای دلم
***
الا ای مه که جلوت میدهی خورشید انور را
به روی جلوه خود می پرانی چشم اختر را
الا ای دختر موسی که عیسی زنده میسازی
دخیلم گوشه چشمی بنده از خاک کم تر را
به حلم و علم و ایثار و وقار و عصمت و غیرت
تجلی میکنی ایینه وش زهرای اطهر را
تو هم دنبال دلبر کو به کو با پای خود رفتی
ندیدی از برادر پیکر در خون شناور را
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی برداری از اشعار تنها با ذکر منبع و لینک سایت مهجه مجاز است