متن شعر
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که تو در برون چه کردی که درون خانه آیی
به کنار بیت ماندم منه بی نوای حیران
بشنید گوش جانم ز درون چنین صدایی
تو به صدق متصف شو به صفات اهل تقوی
به سراغ تو من آیم تو مگو چرا نیایی
دل من شکست و گفتم به زبان بی زبانی
که کجا رود گدایت تو گریم ذوالعطایی
تو کریمی تو رئوفی تو رحیمی و عطوفی
تو سفیر کردگاری تو امیر هل عطایی
به منه فقیر جاهل تو مگیر خرده جانا
نکند به بی نوایت نکنی تو اعتنایی
تو سفینه نجاتی تو حقیقت صلاتی
تو امیر ممکناتی تو ولی اِنَمایی
نه برای توست مشکل که گشایی عقده از دل
که هر عقده روان را به اشاره می گشایی
تو بزرگ و ما حقیریم تو امیر و ما اسیریم
تو ندیده گیر از ما زده سر اگر خطایی
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست