متن شعر
سنگ نگین اگر بتراشم برای تو
باید كه از جگر بتراشم برای تو
طوف سرت به شیوه حجاج جایز است
پس واجب است سر بتراشم برای تو
اكنون كه در ملائكه كس فطرست نشد
من حاضرم كه پر بتراشم برای تو
باشد كه من به سوی تو آزاد رو كنم
از چوب سرو در بتراشم برای تو
از اصفهان ضریح برایت بیاورم
یك گنبد از هنر بتراشم برای تو
صد فرش دستباف برایت بگسترم
گل های سرخ و تر بتراشم برای تو
بر مرقد تو لاله عباسی آورم
فانوسی از قمر بتراشم برای تو
از والدین خادم درگه بسازمت
قربانی از پسر بتراشم برای تو
چون محتشم كه شعر برای حسین گفت
من شعر بر حجر بتراشم برای تو
ای كشته محبت تو حضرت حسین
پیداست در جلال تو كیفیت حسین
كس ناز چشمهات چو زینب نمی كشد
درد شبانه ات به جز شب نمی كشد
فرصت نشد شرار جگر تا جبین رسد
بیماری سریع تو بر لب نمی كشد
روزی كشید ناز و دگر روز جانماز
ناز تو را مدینه مرتب نمی كشد
هر چند رنگ خون شده آن كام نازنین
كس چوب دست خویش بر آن لب نمی كشد
زهری كه خورده ای چو به خورشید اثر كند
كارش ز صبح تا به سر شب نمیكشد
شاعر: محمد سهرابی
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست