نازم به این خدا که گنهکار می خرد
هر روزه دار را دم افطار می خرد
با آبروی رفته به مهمانی آمدم
هر بار آبروی مرا یار می خرد
یک لحظه ام کنار نزده پرده مرا
با احترام حضرت ستار می خرد
من روی آمدن به ضیافت نداشتم
اما دلم خوش است که غفار می خرد
اشک جوان ز گوشه چشمش که می چکد
بار گناه او به شب تار می خرد
رو می کنیم سوی کرم خانه کریم
این جا ندیده صاحب آن بار می خرد
در روز حشر هم به امیر نجف قسم
ما را به عشق حیدر کرار می خرد
حب علی هدیه مخصوص فاطمست
ما را به این بهانه خریدار می خرد
در حسرت یمت یرنی می کشد مرا
حیدر غلام خود دم دیدار می خرد
باب الرضای صحن نجف باب جنت است
این جا بهشت ناز گنهکار می خرد
کربلایی حسین طاهری/ روز بیست و یکم ماه رمضان ۱۳۹۹
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست