تاریخ انتشار:
بازدید: 1,324 بازدید



سر آمد شام غم هایم مه عیدم کجا بودی
شب ارامشم صبح امیدم کجا بودی
سفر انقدر طولانی نگفتی دختری داری
نمیدانی چه بعد از عمه پرسدیم کجا بودی
مغیلان چیست میدانی فقط این را بگو عمه
ز پایم دانه دانه خار میچیدم کجا بودی
نه لالایی نمی خواهم دگر اما در این مدت
که من از درد یک شب هم نخوابیدم کجا بودی
نبودی زجر کاری کرد حتی گفتنش سخت است
به خود پیچیدم از ان درد پیچیدم کجا بودی
نمیخواهم بگویم که کجا رفتم نمی خواهم
بپرسم از تو در بازار چرخیدم کجا بودی
نمیخواهد بگویی که کجا رفتی نمی خواهم
که زا خاکستر گیسوت فهمیدم کجا بودم
به زحمت روی پنجه ایستادم در میان بزم
خودم با چشم خود دیدم خودم دیدم کجا بودی
حاج سید مجید بنی فاطمه / شب سوم ماه صفر 1398
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست
