متن شعر
غریبی بی کسی منزل به منزل وای
خبر دارد ز حالم چوب محمل
چهل روز است و در سوز و گدازم وای
فقط خاکستری جا مونده از دل
چه بارانی در چشم آسمان است
چه طوفانی دل این کاروان است
کنار قبر سالار شهیدان
همه جمع اند و زینب روضه خوان است
حسین جانم حسین جان
****
شبیه آتش است این اشک خاموش
که می بارد به چشمان عزا پوش
رباب است این که با لالاییِ خود ای وای
کنار خیمه ها رفت است و از هوش
علی لای لای علی جانم
از عطش لبهات خشکیده بالام ای بالام
از گرما رنگت پریده بالام ای بالام
بابات از علقمه اومد بالام ای بالام
اما با قد خمیده بالام ای بالام
اگر گهواره را پس داده بودند
دلش خوش بود با طفل خیالی
به عالم صبر را آموخت زینب
به پای دوست عمری سوخت زینب
میان دشمنان با صوت حیدر
دهان دشمنان را دوخت زینب
به روی خاک و ها غمگین نشسته وای
به گریه روضه ها میخواند خسته
گذشت اما هنوزم باورم نیست حسین
مرا بردند و با دستان بسته
نگاه ابری اش دارد زمینه وای
شده دل تنگ مهتاب مدینه
پس از یک اربعین سر باز کرده ای وای
کنار علقمه بغض سکینه
حاج محمود کریمی / ظهر اربعین ماه صفر 1398
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست