متن شعر
اومدم توی خرابه نیمه شب
فهمیدم تعبیر رویای منی
هر کی هر چیکه میخواد بذار بگه
توی تشتم باشی بابای منی
با لباس پاره هم دخترتم
من میخواستم که با آغوشت بیای
از سرم زیاده اما سرتم
به خدا خسته شدم از این که هی
شب بلرزمو روزا تب بکنم
کاش خبر میدادی که داری میای
یه کم اینجا رو مرتب بکنم
بگو از چی بگم از کجا بگم
آخه فرصت کمه و حرفا زیاد
آرزوم بود مثه مادرت بشم
فکر کنم موی سفید بهم میاد
خوب نگاه کن همه چی عوض شده
بدنا سیاه و مو سفید شدیم
کار دنیا رو میبینی بابا جون
رفتی و همسایه یزید شدیم
نه میتونم بخوابم نه بشینم
نه که راه برم بابایی چند قدم
واسه دلخوشی عمه این شبا
الکی هی خودمو به خواب زدم
ببین هق هقم از عمه پرسیدم
تو یه جایی که پر از آدم بود
غیر بابامو داداشامو عموم
کَس دیگه ای به ما محرم بود
آره اونجا بود که ما رو میزدن
دقیقا کنار نیزه روبروت
تا که اومدم بگم عموم کجاست
یکی سیلی زد و گفت اینم عموت
از مدینه یاد گرفتن همشون
اهل بیت و توی کوچه میزنن
باشه اصلا همه ما خارجی
اینا با چه دینی بچه میزنن
تو خودت دیدی به چه مصیبتی
از تو بازار و تو کوچه رد شدم
خیلی چیزا یاد گرفتم این روزا
وضوی جبیره هم بلد شدم
حاج امیر کرمانشاهی / شب پنجم ماه صفر 1398
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست
سلام خیلی خوبه که اگه نتونی روضه هم بخونی به اشتراک بزاری……بچه ها برام دعا کنید خیلی دوس دارم وقتی روضه میخونم همه گریه کنن…..خدا از همه راضی باشه
سلام. شما آدم شجاعی هستی که اینو میگی!