جلوه روی تو بود طور مناجات ما
کعبه کوی تو بود قبله حاجات ما
بی تو اگر میروم چاره ندارم ولی
این همه دوری نبود شرط مکافات ما
وعده ما و تو در بزم یزید پلید
تا کنی از طشت زر جلوه به میقات ما
شربت دیدار تو آب حیات همه
صحبت این ناکسان مرگ مفاجات ما
خرمن عمر عزیز رفت به باد ستیز
ز آتش بیداد سوخت حاصل اوقات ما
از تو نگشتیم جدا در همه جا وز قضا
تا به قیامت فتاد دید و ملاقات ما
راه درازی به پیش همسفران کینه کش
همتی از پیش بیش بهر مهمات ما
شمع صفت میروم سوخته و اشک ریز
ای سر نورانی ات شاهد حالات ما
بی تو نشاید که ما بار به منزل بریم
یا که به سختی مگر بار غم دل بریم
شاعر: شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (مفتقر)
***
ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند
سوختگان غمت با غم دل خرمند
هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت
با خبران غمت بی خبر از عالمند
کربلایی نریمان پناهی / شب اربعین ماه صفر 1397
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست