ای آسمون چرا قلبت نمیشکنه
ای آسمون چرا بارون نمیزنه
بارون نزنه کم کم من هم نا امید میشم
بارون بزنه بچه ام بازم می مونه پیشم
ببار بارون بگیره ببار گلم جون بگیره
تو این کویر تو این غبار تو این عطش یکم ببار
بارون نزنه کم کم من هم نا امید میشم
بارون بزنه بچه ام بازم می مونه پیشم
****
می بینی از غم بچه ام چه حالی ام
سوخته براش دل مشکای خالی ام
پرپر زدن بچه ام روحم رو عذاب میده
حتما یکی تو میدون شیر خوارم و آب میده
شده داغ جگرم داره می میره پسرم
خدا کنه عموش بیاد سیراب میشه خدا بخواد
بارون نزنه کم کم من هم نا امید میشم
بارون بزنه بچه ام بازم می مونه پیشم
****
میبینی که تو شام دق کرده مادرت
باورم نمی کنم رو نیزه ها سرت
چشمات منو می بینه می خندی برام مادر
می خوابی روی نیزه لالایی علی اصغر
تو ای خشکیده گلو شدی هم قد عمو
تو گوشمه صدات هنوز بیام پیشت علی یه روز
بارون نزنه کم کم من هم نا امید میشم
بارون بزنه بچه ام بازم می مونه پیشم
رباب است و خروش و خسته حالی
به دامن اشک و جای طفل خالی
اگر گهواره را پس داده بودند
دلش خوش بود با طفل خیالی
حاج سید مجید بنی فاطمه / شب چهارم ماه صفر 1396
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست