مدینه و دم غروبش یه بقیع و غم غروبش
من نمیام میدنه دلیلشم همینه
که تو حرم نداری باز من و گریه زاری
یه دنیا بی قراری
من نمیام مدینه دلیلشم همینه
یاد غمات میفتم کجا به پات بیفتم من که همیشه گفتم
خاک پاتم و خدا میدونه گداتم و داری تو دستات براتم و
هر چی میخوام و
مزد نوکری کی میده جز حضرت کریم
حرف الان نیست از اون قدیم داری هوام و
****
یه حسن و یه دنیا صبرش یه بقیع و چهار تا قبرش
من نمیام مدینه دلیلشم همینه
کرب و بلا رو دیدم ایوون طلا رو دیدم
گرد حرم دویدم
من نمیام مدینه دلیلشم همینه
چقدر باید ببینم دارم رو خاک میشینم عقده بشه تو سینم
من سینه زنم گریه کن داغ تو منم
از روضتم دل نمیکنم روضت همینه
راهی و که بست تو کوچه بی حیای پست
گوشواره مادر و شکست اف به مدینه
****
مدینه زخم ما نمک خورد تو کوچه مادرت کتک خورد
من نمیام مدینه دلیلشم همینه
پای علی نموندن حرمتت و شکوندن
خونتونم سوزوندن
من نمیام مدینه دلیلشم همینه
خونه که سوخت درش سوخت
یاس گل پرپرش سوخت بچه با مادرش سوخت
بی وفا بودن بچه محلات کجا بودن
مردم چقدر بی حیا بودن همه میدیدن
قنفذ اومد و یادت اومد اون روز بد و
با یه غلاف بی هوا زد و همه میدیدن
***
دستای حیدر و که بستن دستای مادر و شکستن
غریب اونیه که همدم اشک و اهه
دیده که مادرش تو کوچه بی پناهه
کربلایی حسین طاهری / شب بیست و هشتم ماه صفر 1395
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست