زندگی بعد تو عذابه رو دست من جای طنابه
تموم گل هات و اوردم اما یکی موند تو خرابه
این نشونی که رو چشامه سوغاتی کوفه و شامه
چادر خاکی رقیه ببین داداش شال عزامه
هر کاری کردم که بمونه اما نشد
نمیره زیر تازیونه اما نشد
همسفرم شه تا مدینه اما نشد
خواستم سر تو رو نبینه اما نشد
شده تنم پر از کبودی
هر جا که بردنم تو بودی
سر تو رو بالای نیزه
چه سنگی زد زن یهودی
غارت شده انگشتر تو
غارت شده رو سری من
حتی زن یزید دلش سوخت
برای بی معجری من
خواستم که تو قران نخونی اما نشد
خواستم نشه لب تو خونی اما نشد
حاج سید مهدی میرداماد / شب اربعین ماه صفر 1395
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست