با کلام به لشکر زدن عمه هام
دستامون بسته بود توی شهر شام
شام نشد حریف من و گریه هام
درسته دستم شکست همینه هر چی که هست
درسته دست طناب دستام و بست
تو صدام تکبیره ناله هام مثه تیره
گریه هام شمشیره
****
درسته خسته شدم یه دنیا راه اومدم
تموم راه و به نیزت ظل زدم
پا به پات باریدم پام و پس نکشیدم
من به جات جنگیدم
اخرم با اشکام مثه مادرم
ابروی این شهر و من می برم
ابروی بابام و من میخرم
****
درسته گریون شدم ضعیف و بی جون شدم
درسته نیلی شدم گلگون شدم
میشه شام تسخیرم قبل از اونکه بمیرم
انتقام میگیرم
روبروم برا اورده شد ارزوم
اومدی بسته شد چشام و تموم
کاش میشد که با تو میومد عموم
حاج محمود کریمی / شب پنجم ماه صفر 1395
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست