من جگر پاره زهرایم و پاره جگرم
همه را یارم و خود از همه مظلوم ترم
خانه ام قتلگه و یار ستمگر قاتل
سوخته از شرر زهر ز پا تا به سرم
عمر من بود محرم همه روز و همه شب
قاتل از زهر جفا کشت به ماه صفرم
لب فرو بستم و دیدم که اهانت می کرد
قاتل مادر مظلومه من بر پدرم
با وجودی که خزان کشت بهارانم را
طشت شد باغ گل و لاله ز خون جگرم
من که طاووس بهشتم به چه جرم و گنهی
سوخته از شرر دوزخیان بال و پرم
قسمتم بود به مسجد که ز طفلی هر روز
قاتل مادر خود را سر منبر نگرم
تا در آن کوچه رخ یاس نبی گشت کبود
تیره شد صورت خورشید به پیش نظرم
مضطرب بودم و لرزیدم و حیران بودم
که چه سان مادر خود را به سوی خانه برم
در همان لحظه که شد مادر من نقش زمین
مـن نگه کردم و او گفت خدایا پسرم
میثم از آه تو گر سوخت جهان نیست عجب
از شرار جگر و سوز دلت با خبرم
شاعر: استاد سازگار
حاج محمود کریمی / شب هفتم ماه صفر 1395
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست