تاریخ انتشار:
بازدید: 1,875 بازدید



خنده بر پاره گریبانیمان می کردند
خنده بر بی سرو سامانیمان می کردند
پشت دروازه ساعات معطل بودیم
خوب آماده مهمانیمان می کردند
از سر کوچه بی عاطفه تا ویرانه
سنگ را راهی پیشانیمان می کردند
هر چه ما آیه و قرآن و دعا می خواندیم
بیشتر شک به مسلمانیمان می کردند
شرم دارم که بگویم به چه شکلی ما را
وارد بزم طرب خوانیمان می کردند
بد ترین خاطره آن بودکه درآن مدت
مردم روم نگهبانیمان می کردند
هیچ جا امن تر از نیزه عباس نبود
تا نظر بر دل حیرانیمان می کردند
شاعر: علی اکبر لطیفیان
حاج سید مجید بنی فاطمه / شب سوم ماه صفر 1395
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید
کپی کردن اشعار در سایت کتاب وبلاگ و نرم افزار به هیچ وجه مجاز نیست
