انقده بی تابم که خدا میدونه
اخه مهمون دارم توی این ویرونه
چهرم کبوده موهام سفیده بیا که جونم به لب رسیده
یه جوریم انگار خیلی پیرم جلو چش عمه از حال میرم
خوش اومدی بابا
****
همه شبها از درد تا سحر بیدارم
انقده میسوز جای اون گوشوارم
بابا به چشمام سویی نمونده چادر نمیخوام مویی نمونده
تا حالا هزار بار از درد مردم از شبی که سیلی از زجر خوردم
خوش اومدی بابا
****
عمه هام از غصه انگاری بیهوشن
اینا میخوان ما رو ببرن بفروشن
این و کجای دلم بذارم بدون عمه تموم کارم
از وحشت بازار هی مینالم تو نباشی اینه روز و حالم
خوش اومدی بابا
.
.
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.