همه فقیر تو هستند ما گدا ها هم
سه بار زندگیت را به این آن دادی
هر آنچه داشته بودی و گیوه ات را هم
قسم به ایل و تبارت قسم به تایفه ات
غلام قاسم و عبدالله تو ام با هم
عجیب نیست بگردد فرشته دور سرت
عجیب نیست بگردد علی و زهرا هم
من از بهشت به سمت شما سفر کردم
که من بهشت بدون تو را نمی خواهم
بدون عشق مسلمان شدن نمی ارزد
بدون مهر تو انسان شدن نمی ارزد
ندیده اند اضافات آفتابت را
نخوانده است کسی سطری از کتابت را
به دستهای گدایان فقط دعا دادند
به چشم های تو دادند استجابت را
چرا غلام نداری مگر که ما مردیم
نشسته ایم ببینیم انتخابت را
تو تک سواری و حتی کسی شبیه حسین
عجیب نیست بگیرد اگر رکابت را
نه که نظر نخوری نه مدینه میمیرد
اگر که دست علی وا کند نقابت را
نقاب خویش بیفکن مرا دچار کنی
نقاب خویش بیفکن که تار و مار کنی
.
.
لطفا اشتباهات تایپی در بین متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.