بنویسید مرا یار اباعبدالله
اولین بنده دربار اباعبدالله
منتظر مانده دیدار اباعبدالله
من کجا و سر بازار اباعبدالله
تا خدا هست خریدار اباعبدالله
عاشق آن است که دیدار کند یارش را
بار ها جان بدهد دید اگر کارش را
باز آماده کند جان دگر بارش را
فاطمه پیش خدا پیش برد کارش را
هر که افتاد پی کار اباعبدالله
من پرم را به روی دست گرفتم دیدم
جگرم را به روی دست گرفتم دیدم
سپرم را به روی دست گرفتم دیدم
تا سرم را به روی دست گرفتم دیدم
راهم افتاده به بازار اباعبدالله
وقت هجران به گریبان چه نیازی دارم
به دل و بی سر و سامان چه نیازی دارم
با لب پاره به دندان چه نیازی دارم
به سر شانه اینان چه نیازی دارم
تا سرم هست به دیوار اباعبدالله
قبل از آنی که بیاید خبرم را ببرید
زیر پایش مژه ی چشم ترم را ببرید
محضرش دست به دست این جگرم را ببرید
گر سرم را و سر دو پسرم را ببرید
باز هستیم بدهکار اباعبدالله
سنگ ها خوب نشستند به پای لب من
لب من ریخت و پیچید صدای لب من
طیب الله به این لطف و وفای لب من
بعد از آب حرام است برای لب من
بس که لبریزم و سرشار اباعبدالله
مانده از جلوه والای تو حیران مسلم
جان خود ریخت به پای تو به یک آن مسلم
عید قربان شهان هست فراوان مسلم
من به قربان تو نه جان هزاران مسلم
تازه قربان علمدار اباعبدالله
به ولای تو ندادست اذان هیچکسی
وا نکردست به شان تو دهان هیچکسی
مثل مسلم نبود دل نگران هیچکسی
بخداوند که در هر دو جهان هیچکسی
مثل من نیست گرفتار اباعبدالله
پیکرم وقف نوک پا زدن طفلان شد
کوچه کوچه سر من بود که سرگردان شد
چه خیالیست که بازیچه این و ان شد
یا که برعکس به میخی تنم آویزان شد
دست حق باد نگهدار اباعبدالله
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.