روز عاشورا که خورشید فروزنده عیان گشت و منور ز فروغش همه ملک جهان گشت دو لشگر به صف آرائی خود گشت مصمم به همه بود مسلم که در این ماه محرم عمر سعد کمر بسته به قتل شه ابرار چنان حر گرفتار فتادش به بدن لرزه در آن عرصه پیکار فرو ریخت برخ اشک گوهر بار سیه گشت بر او روز همانند شب تار رهاند اسب ز قلب سپه لشکر کفار بسوی حرم عترت اطهار حضور پسر احمد مختار که ای نور دل حیدر کرار منم حر گنهکار که بستم سر ره را به تو با لشکر بسیار چه باشد که ببخشی ز من این جرم و خطا را
منم حر گرفتار منم عبد گنهکار
تو از ین خسته دل زار گواهی چه کنم گر نکنی بر من بیچاره نگاهی بجز از کوی توام نیست پناهی چه کند نامه سیاهی تو پناهی همه سیاره تو ماهی همه عبدند و تو شاهی چه بخواهی چه نخواهی به سر کوی تو باز آمدم ای مظهر الطاف الهی که کنی بر من دل خسته نگاهی تو که امروز مرا دست بگیری ز کرم عذر گناهم بپذیری بخدا زمزمه العطش طفل تو آمد چو بگوشم ز جگر خواست خروشم بسویت آمده ام تا که به یاریت بکوشم چه شود دست بگیری من افتاده ز پا را
منم حر گرفتار منم عبد گنهکار
شه دین دست نوازش بکشیدی بسر حر و بیافشاند ز لب در که تو امروز تهی گشته ای از ظلمت و از نور شدی پر ز چه افکنده سر خویش بزیر و شدی از هستی خود سیر مکن بر سر خود خاک مزن جامه دل چاک که گشتی ز گنه پاک تو ای عاشق دلداده آزاده آماده ایثار ز لطف احد قادر دانا به در خانه فرزند نبی احمد مختار مکن گریه که مولایت کریم است و عطایش ز خطای تو فزون است بیا یاور ما باش چو جان در بر ما باش از این بیش میندیش بدین غصه و تشویش که خشنود نمودی زره مهر و وفا آل عبا را
تو از ما شدی ای حر چه خوب آمدی ای حر
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.