متن شعر
نابود کن خباثت اهل نفاق را
برهم بزنم نمایش پاییز باغ را
با آتش کلام علی گونه ات بیا
روشن نما برای پس از خود چراغ را
برخیز و از مصیبت لب تشنگان بگو
بگذار حس کنند همه اتفاق را
بگذار حس کنند همه عمق درد را
دور از حسین بودن فصل فراق را
آن سر که بود زینت دوش نبی مدام
از او بگیر بر روی نیزه سراغ را
باور نمی کنیم که یک زن نه شیر زن
رسوا کند تمامی شام و عراق را
ما گریه می کنیم ولی قدر ذره ای
هرگز نمیشود که بفهمیم داغ را
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.