متن شعر
کودکان در حرم افروخته اند
چشم امید و به من دوخته اند
بسکه گفتند عمو تشنه لبیم
به خدا قلب مرا سوخته اند
تو طبیب دل بیمار منی
سید و سرور و سالار منی
ابوفاضل مدد
تن من شعله ور از اتش عشق
تو شفای تن تب دار منی
ابوفاضل مدد
****
ای به خون خفته کنون در بر من
داده پیغام به تو دختر من
گر نشد آب میسر گردد
گو عمو خود به حرم برگردد
تو طبیب دل بیمار منی
سید و سرور و سالار منی
ابوفاضل مدد
تن من شعله ور از اتش عشق
تو شفای تن تب دار منی
ابوفاضل مدد
****
حال و من چون به حرم برگردم
با همان طفل برابر گردم
گر بپرسد چه بگویم به جواب
چون ببیند نه عمو نه هست نه آب
تو طبیب دل بیمار منی
سید و سرور و سالار منی
ابوفاضل مدد
تن من شعله ور از اتش عشق
تو شفای تن تب دار منی
ابوفاضل مدد
****
گر نخیزی تو ز جا کار حسین سخت تر است
من به فکر حرمم آبرویم در خطر است
نیزه زار آمده ام یا تو پر از نیزه شدی
ابوفاضل مدد
بود و امیدم مرا یاری کنی
سال و ها بهرم علمداری کنی
ای دریغا شد امیدم نا امید
بی بردر گشتم و پشتم خمید
تو طبیب دل بیمار منی
سید و سرور و سالار منی
ابوفاضل مدد
ابوفاضل مدد
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.