متن شعر
شد گیسویش شکن شد بوی سیب در به در بوی یاسمن
تا حرف میزند انگار میچکد عسل از بین این دهن
از بس حسینی است جای زره نموده به تن این پسر کفن
پس ارث برده است از جد خویش شیر خدا ذوب حق شدن
در جنگ تن به تن کشته پسر از ازرق بیچاره تن به تن
گردن ز دشمنان پرتاب کرده یکسره با مصدر زدن
برعکس شد حسین فریاد میزند سرشان را بزن حسن
ذکرش هوالحق است این شاهزاده ای که خودش حق مطلق است
قاسم که میرود پشت سرش دعای اباالفضل بدرقه است
فرزند مجتبی از رزم او هر آنچه شنیدید موثق است
سردارها که هیچ لشکر برای کشتن او ناموفق است
نازم به این پسر او یک تنه حریف پسر های ازرق است
با ذوالفقار خود انگار علی میان میدان خندق است
یکبار میزند پس در هوا چرا دو سه تا سر معلق است
اینها که فرش نیست دورش هر آنچه نقش زمینه هست بیرق است
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.