رخش چه صبح ملیحی لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست به چه شاخه نباتی
بدون چشمه لعلش نبود در همه هستی
نه چشمه ای نه قناتی نه دجله ای نه فراتی
دمیده بر سر دنیا چه آفتاب بلندی
رسیده در شب لیلا چه ماه بابرکاتی
قدش چه سرو بلندی چه گیسویی چه کمندی
چه مرتضی سکناتی چه مصطفی وجناتی
چه دلبری چه دلیری چه بی مثال و نظیری
چه یوسفی چه عزیزی چه ماورای صفاتی
حواس قافله رفته است در صدای اذانش
هلا چه حی علایی چه عجلوا بصلاتی
حسین با پسرش رد شدند از غزل من
پسر چه ماه جمیلی پدر چه باب نجاتی
چه روزها که به لیلا گذشت و رفتی و می گفت
مضی الزمان و قلبی یقول انک آتی
شاعر: عباس شاه زیدی
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.