متن شعر
دیگه طاقت ندارم توی خیمه بمونم
من دیگه اشهدم رو میخونم
صاحب اسمونا حالا روی زمینه
چقدر میده بوی مدینه
دست من و نگیر عمه بذار برم پیش عمو
بذا یه کاری بکنم داره شهید میشه عمو
خواهش من و ببین روم و نزنی زمین
چیز دیگه ای از تو نمیخوام همین
************
این همه لشکر اومد توی گودال عجیبه
عمو جونم تو این دشت غریبه
نفسای بریده یکی خنجر کشیده
یکی اومد با قد خمیده
با تیغ و دشنه اومدن به گمونم سر ببرن
خدا به دادش برسه حدود سیصد نفرن
عمه تو بذار برن فکر نکنه بی کسه
حتی جلوی تیر و بگیرم بسه
**********
دیگه دارن میریزن جلو چشم اطفال
همه نیزه داره تو گودال
داره میبینه عمه که رو سینش میشینه
الهی که رقیه نبینه
عمو جونم غصه نخور من اومدم فدات بشم
به جای بابات اومدم تا سپر بلات بشم
دستای کوچیک من شد سپر حنجرت
…………………………………………………
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.