منه در به در چه دری زنم ز درت اگر تو براني ام
تو اگر به خانه نخواني ام چه ثمر ز مرثيه خواني ام
منم و به گوشه مأمنت من و توشه خوشه ز خرمنت
چو غبارم و روي دامنت تو نشاندي ام نتکاني ام
به حضور و خلوت من تويي همه فخر و عزت من تويي
تو ولي نعمت من تويي پي اين و آن ندواني ام
تو کریم مطلق و من گدا چه کنی جز این که بخوانی ام
در دیگری بنما که من به کجا روم چو برانی ام
به نمازم اشک غمت وضو نبرم نیاز به هیچ سو
که مرا تو بوده ای ابرو چه به پیری ام چه جوانی ام
تو صدا و سوز و گداز من تو نوا و شور و حجاز من
تو بزن تو زخم بساز من بکشان به جامه درانی ام
به یقین مرا ز گمان برسان ز خطر مرا به امان برسان
نه مرا به نان که به ان برسان مگر از خودی به رهانی ام
نبود مرا به جز از تو کس همه عزتم ز تو هست و بس
ز شما زدم همه دم نفس تو مگو که من ز شما نیم
به فدای خشکی حنجرت سر بی تنت تن بی سرت
به نگاه آخر خواهرت نگهی به سوز نهانی ام
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.