تو و آن لطف سرشار و من و این جرم بسیارم
میان ان همه دشمن تو کردی دوستی با من
دلم در خواب غفلت بود و چشمت کرد بیدارم
نه تنها ترک دشمن کرده ام با دوست پیوستم
من از راه امدم تا سر به پای دوست بسپارم
اگر چه از گناهم در گذشتی باز می باید
که از دست علمدار رشیدت بوسه بردارم
نگه کردی به حر حر یزیدی گشت زهرایی
به یمن وصل تو خورشید سر زد از شب تارم
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.