متن شعر
ما غباریم و آفتاب تویی
ما همه تشنه ایم و اب تویی
برزخ غرق اضطرابیم و
عالم خالی از عذاب تویی
پس کجایی چرا نمی ایی
به سوالاتمان جواب تویی
در بدی بی نهایتیم اما
در عوض لطف بی حساب تویی
آنکه هر شب برای حاجت ما
چشم هایش ندیده خواب تویی
ان محاصن که هر شب و هر روز
شده از اشک ها خضاب تویی
***
لالالالا گل پونه من تب خونه من
بذار باز سرت رو روی شونه من
رازی بودم یه کم دیر بخوابی
ولی سیر بخوابی
نه اینکه عزیزم با این تیر بخوابی
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.