یه روزی میون همین کوچه ها
یه پستی غرورش رو محکم شکست
نه تنها غرورش از اون ضرب دست
که گوشواره مادر شهم شکست
یه روی میون همین کوچه ها
یه پروانه میسوخت بال و پرش
یه روزی جلو چشم باباش علی
لگد مال شد چادر مادرش
یه روزی میون همین کوچه ها
دره خونشون شد پر از هم همه
به دستای باباش بستن طناب
میمومد صدا ناله فاطمه
یه روزی به دست همون ادما
جلو چشم داداش و خواهرش
به ضرب لگد بین اون شعله ها
دره خونه افتاد رو مادرش
شد اخر براش تلخ ترین خاطره
ز یادش نمی برد اون لحظه رو
به پشت در افتاده بود مادر و
صدا میزد اون دم فقط فضه رو
هنوزم پس از طی این قرن ها
میدونن این و اهل عالم همه
که هست روز قتل امام حسن
همون روز قتل بی بی فاطمه
حسن جان حسن جان حسن
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.