رخ عیان کرد و باز غوغا شد
اسمان هم به پای او پا شد
نسبی از کریم های دارد
از همان کودکیش اقا بود
سیزده سال زندگی کرد و
همه اعتبار دنیا شد
با ابالفضل بودنش این شد
شکل رزمش شبیه سقا شد
با عمو بود از همان اول
در دلش شور کربلا جا شد
بعد از این که حسن ز دنیا رفت
همه ی دلخوشی مولا شد
شال سبزیست دور گردن او
حسنِ کربلا چه رعنا شد
دل به دریا زده است همچون رود
یادگار یل جمل کُش بود
بغض او در گلوش پنهان بود
چشم او آسمانِ باران بود
دست خط حسن به دستش رفت
در دلش شور و شوق میدان بود
از عمو رخصت نبرد گرفت
چشم او چون عموش گریان بود
همه جا گرد و خاک اما باز
پسر مجتبی نمایان بود
رجزی خواند و سنگباران شد
بعد از آن وقت تیرباران شد
از حرم مثل باز عمو آمد
هدف تیغ تیرداران بود
گفت با جان من چه ها کردند
چه بلایی سرِ تو آوردند
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.