متن شعر
پریدند و گشتند و شمشیر با هم سه تا تیر باهم
گلو و سه شعبه شدند از لب یکدگر سیر با هم
به هم چفت گشتند اگر چه شدند اشنا دیر با هم
گلو و سه شعبه به یک لحظه کردند تغییر با هم
به لب ها دادند سه دستی همان لحظه شیر با هم
به هنگام برخورد کشیدند یک دشت تکبیر با هم
عجب لحظه ای شد شدند عمه و مادرت پیر با هم
همین لحظه ها بودند که گشتند هر دو زمین گیر با هم
زمان رفت از حال جهان کور و صحرا کر و باد شد لال
هدف بود جذاب سه شعبه پریده اگر با سه تا بال
برای تن تو شده دستهای پدر مثل گودال
و حجم گلویت شده زیر پای سه تا تیر پامال
پس از رفتن تو ز پایش رقیه در اورد خلخال
پس از رفتنت رفت ز گوشش به غارت همان چند مثقال
تو را گر نمیدید ربابت نمی رفت این قدر از حال
***
دودمه
قاتل جون بابایی من مجنون تو لیلایی بخواب عزیزم لالایی
زائر روی زهرایی با روی تماشایی بخواب عزیزم لالایی
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.