کنار دست تو من روی خاک افتادم
حرم چطور از این دست دست بردارد
رسیده حرمله تا خیمه ها و می دانی
برای بعد تو چه نقشه ای به سر دارد
بلند شو که ببینند روی پایم من
هنوز زینب کبرای ما سپر دارد
بلند شو که نگردد رقیه اواره
برای دخترم این خارها ضرر دارد
بلند شو که بلاها تمام امده اند
غم تو از همه شان درد بیشتر دارد
قرار اخر ما با تو بود برگردی
بدون بدرقه رفتی که زود برگردی
قرار بود اگر رفتی و مقابل تو
به سمت علقمه راهی نبود برگردی
قرار بود کمی رفع تشنگی بکنی
نفس بگیری و از پیش رود برگردی
قرار بود که حتی اگر هم ابی هم
نداشت مشک تو با این وجود برگردی
قرار بود تو باشی و هر کجا رفتی
نیامده علمت تا فرود برگردی
بنا نبود که حالا که دست تنهایم
در این نماز به حال سجود برگزدی
بنا نبود تو هم مثل اکبر من
با سر شکسته به ضرب عمود برگردی
رسیده کار به اخر خدا بخیر کند
حسین مانده و لشکر خدا بخیر کند
بلند شو که پناهی برای خواهر ما
نمانده است برادر خدا بخیر کند
رباب دلهره دارد که دیر برگردی
چه می شود علی اصغر خدا بخیر کند
تو بودی و سر پا بوده ام این شده حالا
قدم خمیده برادر خدا بخیر کند
کسی اگر تو نباشی نمی کند رحمی
به این همه زن و دختر خدا بخیر کند
رقیه زینب خلخال گوشواره حرم
سکینه چادر معجر خدا بخیر کند
سرت شکسته و غرق جراحت است به نی
چگونه می رود این سر خدا بخیر کند
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.