گرفته خون چشِ برادر حسین
بال و پر حسین دلاور حسین
غریبی حسینُ امشب ببین
امون میدن به شیر امالبنین
دلش گرفته که بهش امون میدن
فرشتهها دارن تو خیمه جون میدن
میگن دیگه نباش کنار حسین
برو کنار تموم شه کار حسین
میگن تو اون طرف همیشه سربهزیر
تو این همه سپاه بیا بشو امیر
تو خیمه شما که قحط آبه
ولی ماها اسبامونم سیرابه
غضب تو چشمایِ برادر حسین
میگه که زندگیم فدا سر حسین
من اومدم براش بمیرم فردا
دامن زهرا رُ بگیرم فردا
قیامتی شده کنار علقمه
فاطمه اومده برید کنار همه
الهی عباست بمیره مادر
نیزه به پهلو هات نگیره مادر
شرمندم و از شرم خونی شده اشکم
مادر حلالم کن که پاره شد مشکم
کشته من و خجالت از شیر خواره
فکر طناب و خواهر اواره
حالا که اومدی مادر قد کمون
حسین داره میاد یه کم دیگه بمون
باید ببینه من سرم رو پاته
بازم یکی از پسرات همراته
یه جمله روضه شد روضه مو به مو
دست رو شونم بذار یه یا علی بگو
رو گونه جای دست اون بی دین بود
بشکنه دستش چقدر سنگین بود
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.