همه از خیمه ها بیرون دویدند ولی سالار زینب را ندیدند
همه دیدند زینب با حال خسته کنار جسم جان خود نشسته
برادر جان سلیمان زمانی چرا انگشت و انگشتر نداری
میون ان سراب حسین من
من موندم و رباب حسین من
تشنه بدون اب حسین من
خسته شدی بخواب
****
دعا کن خواهرت زینب بمیرد نباشد بعد تو ماتم بگیرد
برادر جان سلیمان زمانی چرا انگشت و انگشتر نداری
خواهر بشه فدات حسین من
فدای ناله هات حسین منی
چه سرخ قتلگات حسین من
کاش من بودم به جات حسین من
****
گلی گم کرده ام میجویم او را به هر گل میرسم میبویم او را
گل من یک نشانی در بدن داشت یکی پیراهن کهنه به تن داشت
کجایی عشق من حسین من
من و صدا بزن حسین من
من و صدا بزن حسین من
غریب بی کفن حسین من
***
چون چاره نیست میروم و میگزارمت
ای پاره پاره تن به خدا میسپارمت
جونم به لب رسید حسین من
ای کشته وحید حسین من
مقطع الورید حسین من
تشنه لب شهید حسین من
دودمه
شاه گفتا کربلا امروز میدان من است
عید قربان من است
مادرم زهرا در این گودال مهمان من است
عید قربان من است
خواهرم زینب پرستار یتیمان من است
عید قربان من است
شمر با خنجر برون شد قتلگه دریای خون شد
.
.
لطفا اشتباهات تایپی متن اشعار را اطلاع دهید.
کپی کردن اشعار تنها با ذکر لینک مهجه مجاز است.
استفاده تجاری از اشعار مورد رضایت نیست.
.
Mohjat.blogfa.com
Mohjat.net
.
عالی